والضحی
والضُّحی
والیل اذاسجی
راه بی پایان...
والضُّحی
والیل اذاسجی
ممكن است تورابراي يك لحظه ازبهشت به قعرجهنم بكشاند.
يك بارنگاه آلوده ميشودعادت شود وآن وقت كه عادت شد ميشودبنده شيطان كندتورا…
قُل للمُومِنِينَ يَغُضٌوا مِن أبصارِهِم
به مردان باايمان بگوديده چشمان خودرافرونهند….نورآيه30
مردبرخلاف آنچه ابتدا تصورميشوددرعمق روح خويش،ازابتذالِ زن وازتسليم ورايگاني اومتنفراست!… ″
شهيداستادمطهري″
نورعترت آمدازآيينه ام
كيست درغارحراي سينه ام
رگ رگم پيغام احمدميدهد
سينه ام بوي محمدميدهد
”عيدمبعث مبارك“
اومدپشم حالش خیلی عجیب بودفهمیدم بابقیه خیلی فرق میکنه!
گفت:حاجاقایه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم بپرس خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت:من رفتنی ام!
گفتم یعنی چه؟؟
گفت:دارم میمیرم
گفتم:دکتردیگه ایی، خارج ازکشور؟
گفت:نه همه اتفاق نظردارن،گفتن خارج هم نمیشه کاری کرد!
گفتم:خداکریمه انشاءالله بهت سلامتی میده
باتعجب نگاه کردوگفت:اگه من بمیرم خداکریم نیس؟؟؟
فهمیدم آدم فهمیده ایی هست ونمیشه سرش شیره مالید
گفتم راست میگی حالاسوالت چیه؟
گفت من ازوقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم ازخونه بیرون نمیومدم کارم شده بودتواتاق موندن وغصه خوردن تااینکه یه روزباخودم گفتم تا کی منتظرمرگ باشم؟؟؟!!!
خلاصه یه روزصبح ازخونه زدم بیرون مثل همه شروع به کارکردم،امابامردم فرق داشتم چون من قراربودبرموانگاراین حال منوکسی نداشت،خیلی مهربون شدم دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد!باخودم میگفتم بزاردلشون خوش باشه که سرمن کلاه گذاشتن آخه من رفتنی ام واوناانگارنه!!
سرتونودردنیارم من کارمیکردم،اماحرص نداشتم…بین مردم بودم امابهشون ظلم نمیکردم ودوسشون داشتم…
ماشین عروس که میدیدم از ته دل شادمیشدم ودعامیکردم…گداکه میدیدم ازته دل غصه میخوردم وبدون اینکه حساب وکتاب کنم کمک میکردم…مثل پیرمردابرای همه جووناآرزوی خوشبختی میکردم…خلاصه اینکه این ماجرامنوآدم خوب ومهربونی کرد.
حالاسوالم اینه که من بخاطرمرگ خوب شدم وآیااین خوب شدن راخداقبول میکنه؟؟
گفتم:بله اونجورکه یادگرفتم وبه نظرم میرسه آدم تادم رفتن خوب شدنشون واسه خداعزیزه
آرام آرام خداحافظی کردوتشکر،داشت میرفت گفتم:راستی نگفتی چقدروقت داری؟؟؟
گفت:معلوم نیست بین یک روزتاچندهزارروز!!!
یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدراوقت دار!باتعجب گفتم مگه بیماریت چیه؟؟؟
گفت:بیمارنیستم!
هم کفرم داشت درمیومد وهم ازتعجب شاخ دارمیشدم….گفتم:پس چی؟
گفت :فهمیدم مردنیم،رفتم دکترگفتم:میتونیدکاری کنیدکه نمیرم؟گفتن:نه!گفتم خارج چی؟
گفتن:نه
خلاصه حاجی مارفتنی هستیم کی اش فرقی داره مگه؟؟؟
درزمان غيبت كبري به كسي “منتظر"گفته مي شود وكسي ميتواندزندگي كندكه منتظرباشد،منتظرشهادت،منتظرظهورامام زمان(عج).
خداوندامروزازماهمت، اراده وشهادت طلبي ميخواهد
وصيت نامه شهيدزين الدين